persian-forum
ir.
نخستین انجمن عمومی و تخصصی
بزودی
ماهم اگر به قهر شد از لطف باز گشت
شکر خدا که آه سحر چاره ساز گشت
در ملک عشق خواجگی و بندگی کدام
محمـــود بیـــن چگونه غلام ایاز گشـت
فرخنده هاتفــیم به گوش این نویــد گفت
دوشینه چون ز خواب غمم دیده بازگشت
کای رشحه شاد زی که ز یمن قدوم شاه
بر روی هم غمت در شـــادی فراز گشــت
یعـنی ضیا که قهر وی و لطف عام او
این جانگداز آمد و آن دلنـــواز گشــت
[برای مشاهده لینک ثبت نام کنید. ]
آمد هزار تیر تو بر جســم چاک چاک
یک تیر شد خطا و شدم باعث هلاک
گـــر یار یــاورم بود از آســـمان چــه بـــیم
گر دوست مهربان بود از دشمنان چه باک
اشـــکم ز بیم هجر تو هر روز تا ســمک
آهم ز دست خوی تو هر شام تا سماک
بازش مـگر حیــــات دهد لطف شـــــهریار
اکنون که گشت رشحه ز جور فلک هلاک
محمـــود پادشـــــاه که در روزگــــار او
از نوک ناوکش شده خفتان چرخ چاک
[برای مشاهده لینک ثبت نام کنید. ]
جــفا و جور تو عمری بدین امید کشــیدم
که بینم از تو وفایی گذشت عمر و ندیدم
سزای آن که تو را برگزیدم از همه عالم
ملامت همه عالم ببین چگونه شـــنیدم
اگـــر چه سســـت بود عهد نیکــــوان امـــا
به سست عهدیت ای مه ندیدم و نشنیدم
دلم شکستی و عهد تو سنگدل نشکستم
ز من بریـــدی و مــهر از تو بــــیوفا نبریدم
زدی به تیغ جفایم فغان که نیســـــت گناهی
جز این که بار جفایت به دوش خویش کشیدم
تهی نگشت ز زهر غم تو ساغر عیشم
از آن زمان که شراب محبت تو چشیدم
کنون ز ریزش ابر عطاش رشحه چه حاصــل
چنین که برق غمش سوخت کشتزار امیدم
ز جام عشـق چو بیخود شدم چه جای شـــرابم
ز مدح شاه چو سر خوش شدم چه جای نبیدم
ضیاء الســـلطنه خاتون روزگــار که گوید
سپهر بر درش از بهر سجده باز خمیدم
[برای مشاهده لینک ثبت نام کنید. ]
چه شود اگر که بری ز دل همه دردهای نهانیم
به کرشـــــمههای نهانی و به تفـــقدات زبانیم
نه به ناز تکیه کند گلی نه به ناله دلشده بلبلی
تو اگر به طرف چمن دمی بنشـــینی و بنشانیم
ز غــــم تو خون دل ناتوان، ز جفـــات رفتــه ز تن توان
به لب است جان و تو هر زمان، ستمی ز نو برسانیم
ز سحاب لطف تو گر نمی، برسد به نخل امید من
نه طمـــع ز ابر بهـــاری و نه زیان ز بـــاد خــــزانیم
بودم چو رشحه دلی غمین، الم و فراق تو در کمین
نشـــوی به درد و الم قرین، گـر از این الـــم برهانیم
عزیزانت رو همین ثانیه دوست داشته باش ...
همین ثانیه قدرشون رو بدون!
همین ثانیه در آغوششون بگیر
منتظر هیچ فردا و روز مبادایی نباش...
ای از لب تو به خون رخ لعل خضاب
وز خجلت دندانت گهر غرق در آب
چشم و دل من به یاد دندان و لبت
این در خوشاب ریزد آن لعل مذاب
[برای مشاهده لینک ثبت نام کنید. ]
فلــــک کینه گـــرا دوش به آهنـــگ جفا
همه شب پای فرو هشت به کاشانهٔ ما
گفتم از بهر چکار آمدهای گفت که جور
گفتم از بهر چه تقصـــیر بود گفت: وفــا
[برای مشاهده لینک ثبت نام کنید. ]
دردا که بود خاصیت این چشم ترم را
کز گـــریه ز روی تو بـــبندد نظـــرم را
دل بستگیم تازه به دام تو شد اکنون
کز سنگ جفا ریختهای بال و پــرم را
[برای مشاهده لینک ثبت نام کنید. ]
غم نه گر خاکم به باد از تندی خوی تو رفت
غم از آن دارم که محروم از سر کوی تو رفت
گلشــن خلدش شود گر جا، نیاســــاید دگر
رشحهٔ مسکین که محروم از سر کوی تو رفت
عزیزانت رو همین ثانیه دوست داشته باش ...
همین ثانیه قدرشون رو بدون!
همین ثانیه در آغوششون بگیر
منتظر هیچ فردا و روز مبادایی نباش...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)