اطلاعیه مهم: با سلام کاربر گرامی... اگر با یوزر و پسورد هنگام ورود به تاپیک یا صفحاتی که با ادرس tk. شروع می شود، با خطا رو به رو شدین... در نوار ادرس مرورگرتون کلمه tk. را حذف کنید و به جاش com. بزارید و اینتر بزنید و مجدد برای ورود اقدام کنید... با تشکر مدیر کل انجمن
معرفی کتاب "رفاقت به سبک تانک"
برترین مطلب این هفته ی سایت

بزودی

بزودی

نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2
Like Tree7Likes
  • 3 Post By maee
  • 4 Post By maee

موضوع: معرفی کتاب "رفاقت به سبک تانک"

  1. maee آواتار ها
    maee
    معاون کل انجمن
    رتبه 1 - حداقل پست : 50رتبه 2 - حداقل پست : 200رتبه 3 - حداقل پست : 500رتبه 4 - حداقل پست : 1000رتبه 5 - حداقل پست : 2000رتبه 6 - حداقل پست : 3000
    معاون کل انجمن
    Jan 2014
    1,518
    50,268
    100
    50,268 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    سه دوستایجاد کننده آلبوم تصاویربیشترین فعالیتبرچسب زن کلاس اولاولین گروه شما
    پایان دهنده گفتگو
    2,067
    تشکر شده 3,425 بار در 1,273 ارسال
    Ghamgin

    معرفی کتاب "رفاقت به سبک تانک"

    [برای مشاهده لینک ثبت نام کنید. ]

    رفاقت به سبک تانک

    نوشته:
    داوود امیریان

    چاپ و صحافی:
    سوره مهر

    «رفاقت به سبک تانک» عنوان مجموعه طنزهای نویسنده معاصر داوود امیریان است که اخیرا انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب کرده است.

    کتاب حاضر شامل 47 قطعه طنز پیرامون حوادث جنگ است.

    درنگاه اول به نظر می رسد که این کتاب مجموعه ای پراکنده از طنزهای جبهه است ولی در نگاه بهتر به آن یک سیر کلی در این مجموعه به چشم می خورد.

    نویسنده سعی کرده برای کتاب خود شروع و پایانی مناسب داشته باشد.

    کتاب با داستانواره «می روم حلیم بخرم» شروع می شود که در آن نوجوانی شوق رفتن به جبهه را دارد.

    داستانواره هایی که در ادامه روایت می شوند به نوعی روند تکمیلی این طرح داستانی هستند.

    با توجه به تعدد روایتهای مختلف، آدم های مختلفی در کتاب حاضر حضور دارند که همگی در روایت های جداگانه ای ایفای نقش می کنند .

    همگی این آدم ها به ظاهر استقلال شخصیت دارند، اما با پیشروی مخاطب در صفحات میانی کتاب،مخاطب به طور غیرمستقیم درمی یابد که این آدم ها هر کدام به نوعی مکمل شخصیت دیگری هستند.

    این آدم های به ظاهر پراکنده در کلیت اثر به سمت وجه های مشترکی حرکت می کنند.

    اشتراک آرمان، اشتراک موقعیت زمانی و مکانی، اشتراکات عقیدتی، اشتراک انگیزه مبارزه و... باعث شده که همگی در حالات روحی هماهنگ جلوه های متفاوتی پیدا کنند.

    بذله گویی و شوخ طبعی در موقعیت های امن و مفرح امری عادی است اما میدانهای جنگ که در آن اضطراب و دلهره از هر سو در حال باریدن است، این خنده ها و شوخ طبعی ها در واقع هنری است که فقط از عهده آدم های خاصی برمی آید که نشان از آرامش عجیب و مثال زدنی آنان دارد که از جنس بشر معمولی نیست.

    امیریان نمونه هایی از این انسان ها را در کتاب خود به تصویر کشده است.

    با هم داستان کوتاه «موشک جواب موشک» از این کتاب را در پست بعدی مرور می کنیم:
    mh2012, mahdie and hamidh2s like this.
    عزیزانت رو همین ثانیه دوست داشته باش ...

    همین ثانیه قدرشون رو بدون!

    همین ثانیه در آغوششون بگیر

    منتظر هیچ فردا و روز مبادایی نباش...
    4 کاربر مقابل از maee عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. hamidh2s,mahdie,mh2012,Roja
    #1 ارسال شده در تاريخ 09-24-2014 در ساعت 10:20 AM

  2. maee آواتار ها
    maee
    معاون کل انجمن
    رتبه 1 - حداقل پست : 50رتبه 2 - حداقل پست : 200رتبه 3 - حداقل پست : 500رتبه 4 - حداقل پست : 1000رتبه 5 - حداقل پست : 2000رتبه 6 - حداقل پست : 3000
    معاون کل انجمن
    Jan 2014
    1,518
    50,268
    100
    50,268 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    سه دوستایجاد کننده آلبوم تصاویربیشترین فعالیتبرچسب زن کلاس اولاولین گروه شما
    پایان دهنده گفتگو
    2,067
    تشکر شده 3,425 بار در 1,273 ارسال
    Ghamgin

    موشک جواب موشک - صفحه ی 20

    «مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه عملیاتی می گذاشت.

    از آن آدم هایی بود که فکر می کرد مأمور شده است که انسانهای گناهکار، به خصوص عراقی های فریب خورده را به راه راست هدایت کرده، کلید بهشت را دستشان بدهد.

    شده بود مسؤول تبلیغات گردان.

    دیگر از دستش ذله شده بودیم.

    وقت و بی وقت بلندگوهای خط اول را به کار می انداخت و صدای نوحه و مارش عملیات تو آسمان پخش می شد و عراقی ها مگسی می شدند و هر چی مهمات داشتند سر مای بدبخت خالی می کردند.

    از رو هم نمی رفت.

    تا این که انگار طرف مقابل،یعنی عراقی ها هم دست به مقابله به مثل زدند و آن ها هم بلندگو آوردند و نمایش تکمیل شد.

    مسؤول تبلیغات برای این که روی آنها را کم کند، نوار
    "
    کربلا، کربلا،ما داریم می آییم"
    را گذاشت.

    لحظه ای بعد صدای نعره خری از بلندگوی عراقی ها پخش شد که:
    "
    آمدی، آمدی، خوش آمدی جانم به قربان شما
    .
    قدمت روی چشام
    .
    صفا آوردی تو برام!"

    تمام بچه ها از خنده ریسه رفتند و مسؤول تبلیغات رویش را کم کرد و کاسه کوزه اش را جمع کرد و رفت.»



    اگر می خواهید 46 داستان طنز دیگر را بخوانید، باید به خود کتاب مراجعه کنید.
    این کتاب شما را با گوشه ای از شادی های پشت خاکریز آشنا می کند.
    mh2012, mahdie, Roja and 1 others like this.
    عزیزانت رو همین ثانیه دوست داشته باش ...

    همین ثانیه قدرشون رو بدون!

    همین ثانیه در آغوششون بگیر

    منتظر هیچ فردا و روز مبادایی نباش...
    4 کاربر مقابل از maee عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. hamidh2s,mahdie,mh2012,Roja
    #2 ارسال شده در تاريخ 09-24-2014 در ساعت 10:22 AM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-09-2014, 05:11 AM
  2. معرفی کتاب "صد سال تنهایی"
    توسط maee در انجمن معرفی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-29-2014, 03:20 AM
  3. دانلود کتاب "صد سال تنهایی"
    توسط maee در انجمن دانلود
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-29-2014, 03:19 AM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 04-16-2014, 01:00 AM
  5. حکایت "دانای راز"
    توسط amir در انجمن داستانک
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-10-2014, 01:51 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

Designed With Cooperation

Of Creatively & VBIran


Search Engine Optimization by vBSEO 3.6.0