در وصف حضرت ابیالفضلالعباس علیهالسلام
باز لیلی زد به گیسو شانه را
سلسلهجنبان شد این دیوانه را
سنگ بردارید ای فرزانگان
ای هجومآرنده بر دیوانگان
از چه بر دیوانهتان آهنگ نیست؟
او مهیا شد شما را سنگ نیست؟
عقل را با عشق تاب جنگ کو؟
اندرین جا سنگ باید سنگ کو؟
باز دل افراشت از مستی علم
شد سپهدار علم، جفّالقلم
گشته با شور حسینی نغمهگر
کسوت عباسیان کرده به بر
جانب اصحاب، تازان با خروش
مشکی از آب حقیقت پر، به دوش
کرده از شط یقین آن مشک پُر
مست و عطشان همچو آبآور شتر
تشنهی آبش حریفان سر به سر
خود ز مجموع حریفان تشنهتر
چرخ ز استسقای آبش در طپش
برده او بر چرخ، بانگ العطش
ای ز شط سوی محیط آورده آب
آب خود را ریختی واپس شتاب
آب آری سوی بحر موجخیز؟
بیش از این آبت مریز آبت مریز
عمان سامانی
شاعر آیینی دوره قاجار
persian-forum
ir.
نخستین انجمن عمومی و تخصصی